از واژه ی "picky" برای توصیف کسانی که در مورد غذا، پوشاک و ... سخت پسند هستند استفاده می کنیم.
a picky eater: خیلی بد غذاست ( هر چی می ذاری جلوش یه ایرادی می گیره)
She's very picky about her clothes: در مورد انتخاب لباس خیلی مشکل پسنده
Aversion
🔊 /əˈvəːʃ(ə)n/
معنی: تنفر، بیزاری، زدگی، نفرت، مایهی تنفر، چیز بیزار کننده، (مهجور) رو گردانی،ناسازگاری
📗 مثال:
🔻A strong aversion to snakes and spiders.
🔻نفرت شدید نسبت به مارها و عنکبوت ها
🔻Smoking is one of her pet aversions.
🔻سیگار کشیدن یکی از چیزهایی است که او شدیدا از آن متنفر است.
* A pet aversion:
*چیزی یا کسی که به شدت از آن بیزار هستید و گریزانید
Ascertain
🔊 /ˌasəˈteɪn/
معنی: محقق کردن، معلوم کردن، اثبات کردن، معین کردن
📗 مثال:
🔻I wanted to ascertain his claim
🔻میخواستم ادعای او را اثبات کنم.
🔻An attempt to ascertain the cause of the accident
🔻تلاش برای معلوم کردن علت حادثه.
Afflict
🔊 /əˈflɪkt/
معنی: رنجور کردن، آزردن، مبتلاکردن، مصیبتزده کردن، دچار کردن، دامنگیرکردن، (مهجور) منقرض کردن،بر انداختن
📗 مثال:
🔻He was afflicted with poor eyesight and diabetes
🔻او از ضعف بینائی و دیابت رنج میبرد.
🔻Strife between the two Lords afflicted the village
🔻کشمکش میان آن دو لُرد دهکده را دچارمصیبت کرد.
🔻Citizens of several Kentucky mountain communities are afflicted by the worst poverty in the nation.
🔻اهالی چندین منطقه کوهستانی کنتاکی دچار شدیدترین فقر ممکن در کشور شده اند.
Amicable
🔊 /ˈamɪkəb(ə)l/
معنی: دوستانه، با مهربانی، آشتی آمیز، مصالحهآمیز، محبتآمیز، گرم، باصلح و صفا، دوستوار
📗 مثال:
🔻Amicable discussions
🔻مذاکرات دوستانه
🔻As they couldn't get along, they decided to separate amicably
🔻چون با هم نمیساختند تصمیم گرفتند باصلح و صفا از هم جدا شوند.